کد مطلب:33999 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

سیرت نبوی











(لقد كان لكم فی رسول الله اسوه حسنه لمن كان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذكر الله كثیرا.)[1].

هر آینه شما را در (خصلتها و روش) رسول خدا نمونه و سرمشقی نیكو و پسندیده است برای كسی كه به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدای را بسیار یاد می كند.

خدای متعال پیامبر اكرم (ص) را منبعی معرفی كرده است كه مسلمانان می توانند آن حضرت را الگویی تام و تمام بگیرند و همه ی اعمال و رفتار و وظایف خود و راه و روش زندگی خویش را در همه ی وجوه از آن استخراج كنند و بدو تاسی نمایند و به سلامت، قوت، عزت و عظمت دست یابند.


هر كه عشق مصطفی سامان اوست
بحر و بر در گوشه ی دامان اوست[2].


امیرمومنان علی (ع) رد موارد متعدد الگو بودن پیامبر اكرم (ص) به عنوان الگویی تام و تمام را مطرح كرده و راه و رسم و سیرت آن حضرت را تبیین نموده است.

«و لقد كان فی رسول الله- صلی الله علیه و اله- كاف لك فی الاسوه. و ذلیل لك علی ذم الدنیا و عیبها و كثره مخازیها و مساویها، اذ قبضت عنه اطرافها و وطئت لغیره اكنافها و فطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها.»[3].

برای تو بسنده است رسول خدا (ص) را مقتدا گردانی و راهنمای شناخت بدی و یعبهای دنیا و بسیاری خواری و زشتیهای فراوانش بدانی، كه چگونه

[صفحه 233]

دلبستگیهای آن از او گرفته شده و برای غیر او گسترده شده. از نوش آن نخورد،و از زیورهایش بهره نبرد.

«فتاس بنبیك الاطیب الاطهر- صلی الله علیه و اله- فان فیه اسوه لمن تاسی و عزاء لمن تعزی. و احب العباد الی الله المتاسی بنبیه و المقتص لاثره. قضم الدنیا قضما و لم یعرها طرفا. اهضم اهل الدنیا كشحا و اخمصهم من الدنیا بطنا. عرضت علیه الدنیا فابی ان یقبلها و علم ان الله سبحانه ابغض شیئا فابغضه و حقر شیئا فحقره و صغر شیئا فصغره. و لو لم یكن فینا الا حبنا ما ابغض الله و رسوله و تعظیمنا ما صغر الله و رسوله، لكفی به شقاقا لله و محاده عن امر الله.»[4].

از پیامبر پاك و پاكیزه ات پیروی كن، زیرا راه و رسمش سرمشقی (نیكو) است برای كسی كه بخواهد تاسی جوید و انتسابی است (عالی) برای كسی كه بخواهد منتسب گردد و محبوبترین بندگان نزد خداوند كسی است كه از پیمبرش سرمشق گیرد و قدم در جای قدم او گذارد. از دنیا چندان نخورد كه دهان را پركند و بدان ننگریست چندان كه گوشه ی چشم بدان افكند. تهیگاه او از همه ی مردم دنیا لاغرتر بود و شكم او از همه خالی تر. دنیا را به او نشان دادند، آن را نپذیرفت و- چون- د انست خدا چیزی را دشمن می دارد، آن را دشمن داشت (و ترك آن گفت) و چیزی را كه خار شمرده است، آن را خوار انگاشت و چیزی را كه كوچك شمرده است، آن را كوچك داشت و اگر در ما نبود جز دوستی آنچه خدا و رسول، آن را دشمن می دارند و بزرگ دیدن آنچه خدا و رسول، ن را خرد می شمارند، برای نشان دادن مخالف ما با خدا كافی بود و سرپیچی ما را از فرمانهای او آشكار می نمود.

«و لقد كان- صلی الله علیه و آله و سلم- یاكل علی الارض و یجلس جلسه العبد و یخصف بیده نعله و یرقع بیده ثوبه و یركب الحمار العاری و یردف خلفه و یكون الستر علی باب بیته فتكون فیهالتصاویر فیقول: «یا فلانه-لاحدی ازواجه-غیبیه عنی، فانی اذا نظرت الیه ذكرت الدنیا و زخارفها.»

[صفحه 234]

فاعرض عن الدنیا بقلبه و امات ذكرها من نفسه و احب ان تغیب زینتها عن عینه، لكیلا یتخذ منها ریاشا و لا یعتقدها قرارا و لا یرجو فیها مقاما، فاخرجها من النفس و اشخصها عن القلب و غیبها عن البصر و كذلك من ابغض شیئا ابغض ان ینظر الیه و ان یذكر عنده.»[5].

او كه درود خدا بر وی و خاندنش باد، روی زمین غذا می خورد و همچون بندگان می نشست و به دست خود پای افزار خویش را پینه می زد و جامه ی خود را وصله می كرد و بر خر بی پالان سوار می شد و دیگری را بر ترك خود سوار می كرد پرده ای بر در خانه ی او آویخته بود كه نقش و نگار داشت، یكی از زنان خویش را گفت: «این پرده را از نظرم پنهان كن كه هرگاه بدان می نگرم، دنیا و زیورهای آن را به یاد می آورم». آن حضرت با تمام قلب خویش از دنیا روی برگرداند و یاد آن را در وجود خود میراند و دوست داشت كه زینت دنیا از او نهان ماند تا زیوری از آن برندارد. دنیا را پایدار نمی دانست و در آن امید ماندن نداشت. پس آن را از وجود خود بیرون كرد و دل از آن برداشت و دیده از آن برگرفت. آری چنین است كسی كه چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزد وی بر زبان رود.

«و لقد كان فی رسول الله- صلی الله علیه و آله- ما یدلك علی مساوی الدنیا و عیوبها: اذ جاع فیها مع خاصته و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته. فلینظر ناظر بعلقه: اكرم الله محمدا بذلك ام اهانه! فان قال: اهانه، فقد كذب- و الله العظیم- بالافك العظیم و آن قال: اكرمه، فلیعلم ان الله قد اهان غیره حیث بسط الدنیا له و زواها عن اقرب الناس منه. فتاسی متاس و اقتص اثره و ولج مولجه و الا فلا یامن الهلكه.»[6].

در زندگی رسول خدا (ص) برای تو نشانه هایی است كه تو را به زشتیها و عیبهای دنیا راهنماست و چه او با نزدیكان خویش گرسنه به سر می برد و با منزلتی بزرگ كه داشت زینتهای دنیا از او دور بود و آنها را به كار نمی برد. پس باید بیننده با چشم خرد بنگرد كه آیا خدا، محمد (ص) را به داشتن چنین صفتها

[صفحه 235]

(و این گونه زیستن) گرامی داشته و اكرام كرده است یا خوار كرده و كوچك شمرده است؟ اگر بگوید: او را خوار كرده، دروغ گفته است و بهتانی بزرگ آورده است و اگر بگوید خدا او را گرامی داشته، پس باید بداند كه خداوند غیر ان حضرت را خوار كرده كه دنیا را به او ارزانی داشته و آن را از كسی كه نزدیكتر از همه بدوست، دور كرده است. پس باید پیروی كننده، پیامبر حق را پیروی كند و بر پی او رود و پای بر جای او نهد و گرنه از تباهی ایمن نبود.

«فان الله جعل محمدا-صلی الله علیه و آله- علما للساعه و مبشرا بالجنه و منذرا بالعقوبه. خرج من الدنیا خمیصا و ورود الاخره سلیما. لم یضع حجرا علی حجر، حتی مضی لسبیله و اجاب داعی ربه. فما اعظم منه الله عندنا حین انعم علینا به سلفا نتبعه و قائدا نطا عقبه!»[7].

همانا خداوند محمد (ص) را نشانه ای قرار داده است برای قیامت و مژده دهنده به بهشت و ترسانند از عقوبت. با شكم گرسنه از این جهان رفت و با سلامت به سرای دیگر وارد شد. سنگی بر سنگی ننهاد تا جهان را ترك گفت ودعوت پروردگارش را پذیرفت. پس چه بزرگ است منتی كه خدا بر ما نهاده و چنین نعمتی به ما داده. پیشرویی كه باید او را پیروی كنیم و پیشوایی كه پای بر جای پای او نهیم.

پیامبر اكرم (ص) هیچ دلبستگی به دنیا نداشت و ساده زیثستن را سخت پاس می داشت و همین وارستگی و سادگی و بی پیرایگی آن حضرت در رفتار، معاشرت، نشست و برخاست و وجوه گوناگون زندگی هر كسی را شیفته و ارادتمند او می ساخت.

رسول خدا (ص) برترین آفریده ی حق و سیرت او بهترین سیرتهاست تا با پیروی از آن، زندگی این جهانی و زندگی آن جهانی مردمان به كمال مطلوبش برسد.

(و ما ارسلناك الا كافه للناس بشیرا و نذیرا.)[8].

و ما تو را جز بشارتگر و هشدار دهنده برای تمام مردمان نفرستادیم.

(یاایها النبی انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی اللهباذنه و سراجا منیرا و بشر المومنین بان لهم من الله فضلا كبیرا.)[9].

[صفحه 236]

ای پیامبر، ما تو را گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم و دعوت كننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی تابناك. و مومنان را مژده ده كه برای آنان از جانب خدا بخشایشی فراوان خواهد بود.

(انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذیرا لتومنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بكره و اصیلا.)[10].

ای پیامبر، ما تو را گواه و بشارتگر و هشدار دهنده ای فرستادیم تا به خدا و فرستاده اش ایمان آورید و او را یاری كنید و ارجش نهید و خدا را بمدادان و شامگاهان به پاكی بستاتید.

والاترین نمونه ی تربیت شده مدرسه ی پیامبر (ص) علی (ع) در این باره فرموده است:

«حتی بعث الله محمدا- صلی الله علیه و آله- شهیدا و بشیرا و نذیرا، خیر البریه طفلا و انجبها كهلا و اطهر المطهرین شیمه و اجود المستمطرین دیمه.»[11].

تا اینكه خداوند محمد (ص) را برانگیخت، گواه و بشارتگر و هشدار دهنده. بهترین آفریدگان، به هنگام كودكی و بزرگواترین مردمان در بزرگسالی. اخلاق نیكوی او از همه ی پاكان پاكتر بود و بخشش و رحمت وجودی او از رحمت و بخشش مورد انتظار مردمان از باران فزونتر بود.

«امین وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته.»[12].

امین وحی اوست و خاتم فرستادگانش، رحمت او را بشارت دهده و از كیفر او ترساننده.

بلغ عن ربه معذرا و نصح لامته منذرا و دعا الی الجنه مبشرا و خوف من النار محذرا.»[13].

رسالت پروردگار را چنان رساند، كه برای كسی جای عذر نماند و امت خود را اندرز گفت و ترساند و مژده ی بهشتشان داد و بدان خواند و مردمان را از دوزخ بیم داد و از آن بر حذر نمود.

«و اشهد ان محمدا-صلی الله علیه و آله- عبده و رسوله، ارسله لانفاذ امره و انهاء عذره و تقدیم نذره.»[14].

[صفحه 237]

و گواهی می دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده ی اوست. او را فرستاد برای روان ساختن فرمان و بستن راه عذر بر مردمان و بیم دادن از كیفر آن جهان.

آن حضرت در راه تحقق رسالت خویش جون پدری مهربان و پزشكی دلسوز، مردمان را به حق و سعادت فراخواند و از گرایش به باطل و شقاوت بیم داد و راه عدالت و سیر به سوی حقیقتهستی را بر آنان هموار ساخت.

«طیب دواره بطبه، قد احكم مراهمه و احمی مواسمه، یضع ذلك حیث الحاجه الیه، من قلوب عمی و آذان صم و السنه بكم، متتبع بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیره، لم یستضیوا باضواء الحمكمه و لم یقدحوا بزناد العلوم الثاقبه.»[15].

او طبیبی بود كه به وسیله ی طب و معالجه ی خویش (برای بهبود امراض مهلك و بیماریهای گوناگون در میان مردم) همواره گردش می كرد و مرهمایش را بخوبی آماده ساخته و ابزارها را سرخ كرده و تافته بود. آن را به هنگام حاجت بر دلهایی می نهاد كه (از دیدن حقیقت) نابینا بود و گوشهایی كه (بر شنیدن حق) ناشنوا بود و زبانهایی كه (در بیان حق) گنگ بود. با داروی خود دلهایی را می جست كه در غفلت و حیرت فرورفته بود: كسانی كه از چراغ حكمت بهره ای نیندوختند و آتشزنه ی علم را برای روشنی جان نیفروختند.

پیامبر اكرم (ص) در راه انجام دادن رسالت هدایت مردمان و رساندن آنان به سعادت حقیقی، بی پیرایه و بی تكلف، با رحمت و محبت و با استواری و اساقامت عمل كرد و مردمان را به حریت، عدالت و اخوت فراخواند و در یان راه هیچ سستی نشان نداد.

«ارسله داعیا الی الحق و شاهدا علی الخلق. فبلغ رسالات ربه غیر و ان و لا مقصر و جاهد فی الله اعداءه غیر واهن و لا معذر. امام من اتقی و بصره من اهتدی.»[16].

او را فرستاد تا حق را دعوت كننده ی راه باشد و بر آفریدگان گواه باشد. او پیامهای پروردگارش را رساند. نه سستی كرد و نه بازماند و در راه خدا با

[صفحه 238]

دشمنان او جهاد كرد، نه ناتوان شد و نه عذری آورد. پیشوای هر كه پرواپیشگی گزیند و دیده ی هر كه هدایت پذیرد.

(الر كتاب انزلناه الیك لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید.)[17].

الف، لام، راء. كتابی است كه آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردمان را به اذن پروردگارشان از تاریكیها به سوی روشنایی بیرون آوری، به سوی راه آن شكست ناپذیر ستوده.

رسالت كتاب این است كه مردمان را از تاریكیها به سوی روشنایی بیرون آورد: از بت پرستی به خدا پرستی، از گستاخی به پرواپیشگی، از خود خواهی به از خودگذشتگی، از گمراهی به راه یافتگی، از قساوت به رحمت، از جهالت به بصیرت،از رقیت به حریت و از ذلت به عزت.

«فبعث الله محمدا- صلی الله علیه و آله- بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته و من طاعه الشیطان الی طاعته، بقرآن قد بینه و احكمه، لیعلم العباد ربهم اذ جهلوه و لیقروا به بعد اذ حجدوه و لیثبتوه بعد اذ انكروه. فتجلی لهم سبحانه فی كتابه من غیر ان یكونوا راوه بما اراهم من قدرته و خوفهم من سطوته و كیف محق من محق بلمثلات و احتصد من احتصد بالنقمات!»[18].

پس خدا، محمد (ص) را به راستی برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد و به عبادت او وادار و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا كشاند با قرآنی كه معنی آنرا آشكار نمود و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان بدانند-بزرگی- پروردگار خود را كه دانای آن نبودند و بدو اقرار كنند، از پس آنكه بر انكار می افزودند و او را نیك بشناسند، از آن پس كه خود را نا آشنا بدو می نمودند. پس خدای سبحان، در كتاب خویش- قرآن- بی آنكه او را ببینند خود را به ایشان آشكار گرداند، بدانچه از قدرتش به آنان نمایاند و از قهر خود ترساند. و اینكه چگونه با كیفرها، آن را كه باید نابود گردانید و با داس انتقام خر من هستی شان را دروید.

[صفحه 239]

«اضاءت به البلاد بعد الضلاله المظلمه و الجهاله الغالبه و الجفوه الجافیه و الناس یستحلون الحریم و یستذلون الحكیم. یحیون علی فتره و یموتون علی كفره!»[19].

شرها به نور هدایت او روشن گشت، از آن پس كه در گمراهی تیره بود و نادانی بر همه جا چیره و درشتخویی و ستمكاری را همگان پذیره. مردم حرام را حلال می شمردند و خردمند ا خوار می گرفتند. می زیستند، بی داشتن پیامبران و می مردند،خداناشناس و بی ایمان.


صفحه 233، 234، 235، 236، 237، 238، 239.








    1. قرآن، احزاب 21.
    2. محمد اقبال لاهوری، كلیات اشعار فارسی، با مقدمه ی احمد سروش، كتابخانه ی سنائی، تهران، 1343 ش. ص 192.
    3. نهج البلاغه، خطبه 140.
    4. همان.
    5. همان.
    6. همان.
    7. همان.
    8. قرآن، سبا 28.
    9. قرآن، احزاب 47 -45.
    10. قرآن، فتح 9 -8.
    11. نهج البلاغه، خطبه ی 105.
    12. همان، خطبه ی 173.
    13. همان، خطبه ی 109.
    14. همان، خطبه ی 83.
    15. همان. خطبه ی 108.
    16. همان، خطبه 116.
    17. قرآن، ابراهیم 1.
    18. نهج البلاغه، خطبه ی 147.
    19. همان، خطبه ی 151.